سررسید شخصی

OPEN TO THE PUBLIC

سررسید شخصی

OPEN TO THE PUBLIC

... و عجیب تر این که،
برای مردی که از بین دشنانش فرار کرده و برنمیگردد،
دشمنانش برایش، جشن تولد میگیرند!
پی نوشت:
هنوز دوستیمان را ثابت نکردیم.
هنوز 313 مرد از بینمان با او بیعت نبستند!
من جهنمت را میخواهم،
بهشت، پیشکش خوبان ...
رحمت نکن و بگذاز مزد گناهانم را ببینم...
آخر،
من نمیتوانم، با حسینی ع که برای گناه نکردن ما تکه تکه اش کردی، هم خانه شوم،
کم رو تر از این حرف هایم ...
حقم جهنم است و میدانم،
بیخودی رحم نکن!
تو آه میکشی و من آه میکشم ...
پی نوشت:
تا روضه خوان، آخر قصه ز شام خواند...
این روزها برای چندمین سال، سالگرد نبودنت در میانمان را جشن میگریم ...
و در جشن ،برای بودنت و در میان ما نبودنت از هیچ عملی فروگزاری نمیکنیم!
پی نوشت:
نامه ای بود که شما را برای این جشن، (تاکید میکنم) فقط این جشن دعوت میکند ...
از تو میگریم و این گریه سرآغاز من است ...
پی نوشت:
سرآغاز جوانیمان، جوانی، جوان حسین ع بود که پرپر شد ...
بلاتکلیف این مردم!
که تا نیایی شمشیرهایمان در غلاف زنگ میزند!
پی نوشت:
البته فکر میکنم اگر چند سال دیگر به غیبتت ادامه دهی،
جنگ از یادمان بکلی رود و تو بر ما غلبه کنی!
آقا نیا...
این روزها بیشتر علیه توئیم تا علی الحق باشیم...
به استناد خودم!


دیروز رسولشان بود و امروز دشمنشان ...

این ها با علی اش مشکل داشتند ...

فقط اسمش عوض شده بود !

حالا رسولشان اسمش علی شده بود و بخاطر اسمش ،دشمنشان ...

به اذعان قاتلان.