- ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۵۹
- ۴ نظر
روزیشان را بالاخره گرفتن...
بعد از فاطمه س روزیشان شد کشتن حسین ع.
روزیشان را بالاخره گرفتن...
بعد از فاطمه س روزیشان شد کشتن حسین ع.
ماجرا حتی...
با دستان مادر...
بر چشم حسن هم پوشیده شد...
پینوشت:
اما غسل بر علی روشن کرد هر آنچه پوشانده بود.
عصبی و ترسو...
از لای در علی را دید...
مغیره را صدا کرد.
روضه شروع شد... .
چادر خاکی مادر...
پرچم سیاه ما...
خاکی شده اما زمین نمیخورد...خون گردنمان ضمیمه است.
پینوشت:
واحسرتا ز انتقام مانده و بغض رسوب زده.
و خوشا رفیق هییتی ما که ... پر ... پر شد .
از اصغرت آموختند و حالا...
امید ما به همین نوزادان... .
طوفان که باشی همه را باد میبرد...
پینوشت:
اگر برای خدا باشی...
گاهی هم عطر گل یاس...
درست هفتاد وپنج روز ،طبق روایت اول درد کشیدی ای مرد...
اما مادر روایت دیگری هم داشت.
پینوشت:
اوج گرفتن دردها، قبل شهادت علی خلیلی...
شهید ارزش است و ارزش ساز،
فقط ای کاش ارزشش نهادینه شود و مرسوم...
مخصوصا اگر شهید فرهنگ باشد.