- ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۶
- ۰ نظر
صبرم از حوصله ی صبر شما سر رفته ٬
بیقرارم که در دست تو پرپر رفته!...
آن زمانم که دلم غیر تو را بیزار است٬
خودم از دست خودم حوصله ام سررفته...
و میان دو شبت سایه ی مه غوغا کرد٬
کوکب و نرگس و خاتون دلم در رفته!...
و چنین شد که یگانه قمرم پیدا شد٬
خال تو شمس سحر شد٬دلم از ره رفته!...
و هنوزم که هنوز ست سکوتت جاری ست٬
صبرم از حوصله ی صبر شما سر رفته...
آن زمانم که نگاهی نزنی میمیرم٬
خودم از دست دلم حوصله ام سر رفته... .