ونیز من

حتی اگر قهرمانی جهان هم بگیرم،
حریف تو نیستم ...
مثل همیشه ،
خارج میدان ،بازی را با تمام میل به تو واگذار میکنم...
پی نوشت:
ونیز یعنی تو ای نفس بی دفاع

مثل یک فیلم سینمایی

سرگرمی من،
در کنار خانواده تماشای یک فیلم سینمایی ...
سرگرمی تکفیری ها:
در کنار یک خانواده ی شیعی،
کشتن فرزندان خانواده!

پی نوشت:
 باید دنبال سرگرمی  بهتری بگردم!

سرگرمی تکفیری ها

امشب سرمان را با تماشای والیبال گرم کردند و
سر برادرانمان را در سوریه و مصر بریدند...
فقط به جرم داشتن حب علی ع.

فردا شب قرار است سرمان را به چه گرم کنند?

شرحی بر ماجرا !

باید گفت تا دوباره حماسه نسازند!

این از حماسه ی سیاسیشان !

خدا به داد اقتصادی اش برسد !

باید گفت که این ها با ما نیستند تا دوباره انتخابات سخره ی دستشان نشود ...

باید گفت که مردم پیروز این انتخابات بودند و پایداری ها شکست خورده ی آن!

پیروزی روحانی یعنی پیروزی ملت ،نه این ها که خود را از مردم جدا میکنند و فتوا میدهند!

 

کادوی تولد

گوشه ی خرابه باران گرفته بود...
خدا گریه اش گرفته بود که او پدرش را خواست ...
خدا هم او را خواست و قصه تمام شد.
پی نوشت:
تولدش هم گریه دارد.
و این دو قطره اشک هم کادوی ما!

رجعت بهاری صفت

مثل این که فرا رسیدن بهار در کنش های مغز هم تاثیر جدی دارد!!!
مثلا همین داستانی که دوست بهاری صفتمام و الهام جانمان به آن اشاره کرد!!
همین داستان رجعت دکتر را میگویم!

داستان توبه های هر روزم ...

نه روی رفتن داشت،
نه ماندن ...
دل را به دریا زد و رفت،
حر شد ...
چند سال است که میخواهم بروم ،
اما امروز هم مثل همیشه ماندم و به سلامی از دور بسنده کردم.
السلام علیک یا عطشان ع ...

همسنگرظهور

اوخواهدآمد!شهیدان باز خواهند گشت تادلهارافتح کنند...آوینی نیز فتح نهایی را روایت خواهد کرد...

داستان عجیب

... و عجیب تر این که،
برای مردی که از بین دشنانش فرار کرده و برنمیگردد،
دشمنانش برایش، جشن تولد میگیرند!
پی نوشت:
هنوز دوستیمان را ثابت نکردیم.
هنوز 313 مرد از بینمان با او بیعت نبستند!

به من حق مرا برگردان ...

من جهنمت را میخواهم،
بهشت، پیشکش خوبان ...
رحمت نکن و بگذاز مزد گناهانم را ببینم...
آخر،
من نمیتوانم، با حسینی ع که برای گناه نکردن ما تکه تکه اش کردی، هم خانه شوم،
کم رو تر از این حرف هایم ...
حقم جهنم است و میدانم،
بیخودی رحم نکن!