سررسید شخصی

OPEN TO THE PUBLIC

سررسید شخصی

OPEN TO THE PUBLIC

صبح، ظهر، شب ...

دایره ای به سوی مرگ.
پی نوشت:
یا دهر اف لک من خلیلی

هرقدر، پیدا شوی،

هرجا هم که روی،
آخرش گم میشوی...
پی نوشت:
آخر شهرت و پیدا بودن در دنیا، پیدا شدن در دل خاک است،
آنجا که برای اهل زمین گم است!

حتی اگر قهرمانی جهان هم بگیرم،
حریف تو نیستم ...
مثل همیشه ،
خارج میدان ،بازی را با تمام میل به تو واگذار میکنم...
پی نوشت:
ونیز یعنی تو ای نفس بی دفاع
سرگرمی من،
در کنار خانواده تماشای یک فیلم سینمایی ...
سرگرمی تکفیری ها:
در کنار یک خانواده ی شیعی،
کشتن فرزندان خانواده!

پی نوشت:
 باید دنبال سرگرمی  بهتری بگردم!
امشب سرمان را با تماشای والیبال گرم کردند و
سر برادرانمان را در سوریه و مصر بریدند...
فقط به جرم داشتن حب علی ع.

فردا شب قرار است سرمان را به چه گرم کنند?


باید گفت تا دوباره حماسه نسازند!

این از حماسه ی سیاسیشان !

خدا به داد اقتصادی اش برسد !

باید گفت که این ها با ما نیستند تا دوباره انتخابات سخره ی دستشان نشود ...

باید گفت که مردم پیروز این انتخابات بودند و پایداری ها شکست خورده ی آن!

پیروزی روحانی یعنی پیروزی ملت ،نه این ها که خود را از مردم جدا میکنند و فتوا میدهند!

 

گوشه ی خرابه باران گرفته بود...
خدا گریه اش گرفته بود که او پدرش را خواست ...
خدا هم او را خواست و قصه تمام شد.
پی نوشت:
تولدش هم گریه دارد.
و این دو قطره اشک هم کادوی ما!
مثل این که فرا رسیدن بهار در کنش های مغز هم تاثیر جدی دارد!!!
مثلا همین داستانی که دوست بهاری صفتمام و الهام جانمان به آن اشاره کرد!!
همین داستان رجعت دکتر را میگویم!
نه روی رفتن داشت،
نه ماندن ...
دل را به دریا زد و رفت،
حر شد ...
چند سال است که میخواهم بروم ،
اما امروز هم مثل همیشه ماندم و به سلامی از دور بسنده کردم.
السلام علیک یا عطشان ع ...
اوخواهدآمد!شهیدان باز خواهند گشت تادلهارافتح کنند...آوینی نیز فتح نهایی را روایت خواهد کرد...